-
برای اشکهای من همیشه آستین بودی
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 10:06
نمی دونم این چند روزه چطور گذشت چه واسه تو چه واسه من اما هر چی که بود من همون پرستیدنی هستم و تو همون ... هنوز هیچی عوض نشده دنیا همونه و من و تو هم همون طاقت اشکات طاقمو طاق کرده بود خیلی وقته که ندیدمت اما هز همه کسایی که ندیدم و توی کتابا فقط اسمشونو خوندم از همه اسطوره هام و همه فرشته هایی که میشناسم تصویری که...
-
که من بی تو نه آغازم نه پایان
شنبه 8 خردادماه سال 1389 14:14
از دیروز صبح فکر کنم این اهنگ رو ۱۰۰ باری گوش دادم آخرش از توی گوشیم پاکش کردم که خیالم راحت شه اما هنوز دارم با خودم تکرارش می کنم راستیُ دیروز یکی از کتابای دکترامو از صبح تا شب به همراه این آهنگ تموم کردم خدا کنه اسم تو رو توی امتحان ننویسم پ.ن: می خوام بالای سر برگ امتحانم اینو بنویسم ددپ واسم شانس میاره کم میشه...
-
تو با عیش و طرب خوش باش، من با ناله و زاری
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 08:13
دیشب خواب دیدم کنارم نشستی برگشتی یه دفعه لپمو کشیدی . تعبیرش چیه ؟ پ.ن. 1. امیدوارم سفر همه مسافرا بی خطر بوده باشه 2. یه قولی دادم که توی وبلاگ یه نفر یه چشمه از چیزایی که یاد گرفتمو نشون بدم. منتظر باشه 3. یه نفری بود هیچ وقت نمی ذاشت شعر بنویسم روی نوشته هاش. فکر کنم ذوقم کور شده 4. دیروز یه کنفرانش مهم داشتم. 12...
-
حالا دستام مونده و تنهایی من
یکشنبه 2 خردادماه سال 1389 08:29
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم شاید این روزا تنها چیزی که تونست آرومم کنه همین بیت حافظ بوده دوست دارم حافظ چون گاهی شرمندم می کنی هر چند می دونم که همه این چیزایی که دارم میکشم و تو کشیدی شایدم بیشتر ----------------------------------------- من.. خالی از عاطفه و خشم...
-
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 08:58
نمی دونم بگم من الان تازه شدم و احساس جوونی می کنم یا این که یه سال احساس پیری می کنم اما هر کدومشو که حساب کنی دارم بزرگ میشم این جمله قشنگ رو امروز خوندم انسان هم دگردیسی دارد پوست می اندازد ... اما نتیجه، گاهی دیو می شود نه پروانه ! خوب منم الان توی یه فرآیند دگردیسی هستم این روزا کسی به کارم هیچ کاری نداره منم سعی...
-
برای روز میلاد تن خود
چهارشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1389 09:24
از بچگی تا حالا عاشق خواب سر صبح بودم سحرخیز هستم اما همیشه از خدا می پرسم چرا منو ساعت ۷ صبح به دنیا اوردی ؟ صبح که چشامو باز کردم ۲۶ سال از جلوی چشام رد شد. دقیقا همون موقع بود که به دنیا اومدم توی این ۲۶ سال چه کردم به کجا رسیدم همه خاطره های خوب و بد اومد تو ذهنم تا اینجای زندگی رو خوب اومدم به اون چیزایی که می...
-
افسونگری ای افسانه من
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 08:28
چیزی به فردا نمونده دارم روز شماری می کنم برای فردا اما نمی دونم روزشماری برای چیش می کنم ؟ اتفاق خوبی قرار بیفته آدما معمولا توی اولین سال تولدشون گریه می کنن بقیشو می خندن یعنی منم فردا می خندم ؟ پ.ن. ۱. ددپ ۲. خیلی خوشحالم ۳. ممنون بابت همه چی . ممنون --------------------------------------- شیدای زمانم رسوای جهانم...
-
تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
پنجشنبه 16 اردیبهشتماه سال 1389 08:41
خودمو خیلی با این پروژه ها درگیر کردم شاید واسه اینه که کم می نویسم شایدم.... ------------------------------------- تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره وقتی نیستی زندگیم فرقی با زندون نداره قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره من نیازم تورو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه... تو بزرگی...
-
fairytale
یکشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1389 10:47
فکر کنم این ترانه رو روزی صد بار گوش می دم یه دوست خوب اینو بهم داد توی شرکت مدام هندزفری توی گوشمه و یه ثانیه هم قطع نمیشه اما آرومم به خاطر تلاشی که دارم می کنم حس می کنم عمدا این کارو کردی به هر حال بهم کمک کرده اما منو دریاب قبل از اینکه دیر بشه -------------------------------------- این همون ترانه است مال...
-
دلم پره درده مثل تو غمگینه
سهشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1389 10:21
His eyes upon your face. His hand upon your hand. His lips caress your skin. It's more than I can stand! (Moulin Rouge) خیلی این جمله رو تکرار می کنم شاید همین یه جمله فقط بتونه منو ذره ذره مسخ کنه اما هستم پس نفس می کشم راستی این مدل جدید خیلی بهت میاد پ.ن. کسی فیلم You Have Got a Mail رو دیده ؟...
-
اگه چشمات منو می خواست
یکشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1389 08:47
حال من خوب است اما تو باور مکن این روزا دلمو به اینا خوش کردم کتاب - البته همه مربوط به زبانشناسی موسیقی - هم زمان با مطالعه نیست اما ترانه هاشو سعی می کنم یواش یواش بذارم اینجا فیلم - گاهی فیمای تکراری هم مزه میده - دیروز مولن روژ و سرگیجه هیچکاک رو دیدم فکر کردن - خودت می دونی به چیا (کی) فکر می کنم زندگی - هنوز نفس...
-
گریه نمی کنم نرو
شنبه 4 اردیبهشتماه سال 1389 11:13
این دفعه مستقیم واسه خودت می نویسم : 1. خیلی دلم برات تنگ شده 2. چرا شبا دیگه پیاده روی نمیری ؟ 3. سعی کن وسط درس خوندنت یه کمی توی خونه دور بزنی تا پاهات خسته نشن 4. اینروزا همش منتظر یه اس ام اس از توام. نمی دونم چرا اما واقعا بهش نیاز پیدا کردم 5. توی یک همایش دیگه شرکت کردم و مقالم قبول شد . اگه یه مقاله دیگه...
-
انتظار
پنجشنبه 2 اردیبهشتماه سال 1389 08:49
هزار جهد کردم که سر عشق بپوشم نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم آقا منمنمی تونم همین جا گفتم که بعدا نگه چرا نگفتی جدا سخت نستش وقتی یکی بهت بگه که اصلا حق نداری منو که دیدی سلام کنی ؟ منم فکر می کردم می تونم اما شرمنده اخلاق همتون ما یکی دیگه نمی تونیم امروز سرصبح یه اس ام اس قشنگ از یه نفر داشتم: دیوان حافظی تو و دیوانه...
-
یه شب مهتاب
چهارشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1389 09:55
چقدر سخته که ببینه جلوت نشسته و بهت میگه با من حرف نزن اگه دیدی که من میام روبروت میشینم حق نداری بهم سلام کنی خوب باشه منم قبول کردم اما سخته ---------------------------------- شب مهتاب ~ ماه میاد تو خواب منو میبره ~ کوچه به کوچه باغ انگوری ~ باغ آلوچه دره به دره ~ صحرا به صحرا اون جا که شبا ~ پشت بیشهها یه پری...
-
پرستیدنی
شنبه 28 فروردینماه سال 1389 09:21
من که اینقد راحت داشتم با رفتنش کنار میومدم دیگه این خوابایی که هر شب میاد سراغم چیه ؟ فکر کنم ضمیر ناخوداگاهم هنوز خیلی باهاشدرگیره شایدم داره می گه که نباید هدفامو فراموش کنم این ترانه رو هر شب گوش می دم ------------------------------ شبی که آواز نی تو شنیدم چو آهوی تشنه پی تو دویدم دوان دوان تا لب چشمه رسیدم نشانه...
-
گفتی بمان! می خواستم ، اما نمی شد!
پنجشنبه 26 فروردینماه سال 1389 09:53
شرایط زیر رو تصور کن یکی که خیلی تو رو می خواسته و همیشه بهش بی محلی میکردی زنگ می زنه کلی بد و بیراه که فلان فلان شده تو من و نخواستی و منم الان رفتم با فلانی دیگه هم اسمتو نمیارم یک ساعت بعد کسی که خیلی دوسش داری و واسش تا حالا همه کار کردی (دیبا رو میگم) بیاد و بهت گه که من نمی خوام باهات حتی یک کلمه دیگه حرف بزنم...
-
اگه کریستوف کلمب ازدواج کرده بود
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 08:12
اگه کریستوف کلمب ازدواج کرده بود اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬ - کجا داری میری؟ - با کی داری می ری؟ - واسه چی می ری؟ - چطوری می ری؟ - کشف؟ -برای کشف چی می ری؟ - چرا فقط تو می ری؟ . . - تا تو برگردی من چیکار کنم؟! - می تونم منم باهات بیام؟! -راستشو بگو توی کشتی زن هم...
-
کی اشکاتو پاک میکنه
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 14:07
این یکی ام الان خیلی حسش اومده دارم گوش می دم بهش --------------- کی اشکاتو پاک میکنه شبها که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری؟ شونه کی مرهم هق هقت میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته؟ از جلو پات جمع میکنه برگهای زرد و خسته؟ کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا تا...
-
رفتی و بی تو دلم پر درده
سهشنبه 24 فروردینماه سال 1389 14:04
رفت همین الان رفت یه چیزی میگه که بر می گرده تازه می خواستم یه خبر خوش بهش دم که رفت ------------------------- رفتی و بی تو دلم پر درده پاییز قلبم ساکت و سرده دل که می گفتم محرمه با من کاشکی می دیدی بی تو چه کرده ای که به شبهام صبح سپیدی بی تو کویری بی شامم من ای که به رنجام رنگ امیدی بی تو اسیری در دامم من با تو به...
-
هیچ کسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده
یکشنبه 22 فروردینماه سال 1389 12:07
فقط ترانه فور یو ------------------------- نگو طفلی دل سپرده یه نفر دلش رو برده نگو چون عاشق قلبش تابحال از غم نمرده میدونی زندگی سخته بار حرف زور زیاده اون کسی برده که قلبش رو به دست غم نداده نگو طفلکی منم من من شهامتم زیاده هیچ کسی هنوز تو دنیا مثل من که دل نداده مثل پرواز پرنده توی قلب آسمونها من دلو به عشق سپردم...
-
میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم
پنجشنبه 19 فروردینماه سال 1389 16:02
کلی زور زدیم تا به عنوان یه پروژه عملی به یه غیر ایرانی یه ساختار فارسی رو یاد بدم مورد پروژه هم یه دختر کره ای بود که اومده بود اینجا ارشدشو بگیره منم بعد کلی سر و کله زدن بالاخره تونستم بهش یاد بدم و بردمش اتاق استادم با خوشحالی گفتم که دیدین روش من جواب داد اتفاقا استاد دیگمونم اونجا بود و مشتاق که روش ابداعی من...
-
بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 08:02
عموما زندگی به معنی پیشرفته خوب انگیزه که هستش امکاناتش هم هستش پس لطفا یکی بگه دیگه چه مرگته ؟ نهدیگه الان همه چی داره دست به دست هم میده که برم جلو از ایشون هم خبری نیست آنرا که خبر شد خبری باز نیامد میگن وقتی ازش خبر نمیاد بدون که حالش خوبه خوشحالم پ . ن. اینم ترانه امروز مال احسانخواجه امیریه خیلی دوس دارم ترانه...
-
انرژی لویالتی
یکشنبه 15 فروردینماه سال 1389 10:47
امروز بهش یه قولایی دادم خیلی کارا دارم کهاید انجام بدم احساس می کنم یه فرصتی پیش اومده که خودمو نشون بدم بهترین جمله ای که به آدم انگیزه میده چیه ؟ اینم ترانه ی امروز اینجا ,اونجا, چشام دنبال تو می گرده...... فکرم ,اینه, کی با دلم این کارو کرده؟ نیستی, دوری, بی خبری و نمی بینی..... کاشکی ,بودی, می دیدی عشقت چه...
-
پیدا شو که می ترسم
چهارشنبه 11 فروردینماه سال 1389 08:16
دیشب ساعت 1:45 نصف شب یه دفعه یاد این آهنگ افتادم نمی دونم دقیقا به چی فکر می کردم اما 3 یا 4 سال بیشتر بود که اینو گوش نکرده بودم رفتم سیستمو روشن کردم و از اون آرشیوی که می خواستم بدمش بهت پیداش کردم فکر می کردم دلم بگیره اما خیلی حالمو خوب کرد تصمیم گرفتم با هر پست یه ترانه هم برات بذارم یعنی خوشت میاد ؟ این اون...
-
تو خلوت پیاده رو
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 08:45
بارونو دوس دارم هنوز چون تو رو یادم میاره حس مکنم پیش منی وقتی که بارون می باره دیشبم بارون اومد همه سیگار کشیدن باورشون نمی شد که من حتی وسوسه هم نمیشم که یه کام بگیرم اما میدونستن پاستوریزه تر از این حرفام یادته قول دادی که سیگاریم کنی ؟ به همین زودی دلم برای بارون تنگ شد چه کلمات قشنگی هستن شب... بارون... تو......
-
باران
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 10:12
آسمان که می بارد تو نیز زیباتر می شوی من با باران متولد می شوم و شعرهایم نیز نمی دانم چرا تمام شعرهایم بیابان است دیروز نگاهم را با باران شستم تا تو را زیباتر ببینم افسوس که نبودی فرشته ها به من خندیدند
-
سال نو مبارک
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1389 11:37
خوش به حال روزگار... همه چی نو شد طبیعت عشق زندگی و من هم می خوام تازه شم پس این وبلاگ هم به زودی تازه میشه
-
هر چی ارزوی خوبه مال تو
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 10:17
امسال داره تموم میشه با همه خاطرات خوب و بد یادمه اون دفعه هم آخرای سال بود یادته ؟ چهار سال گذشت از سال 89 میشه5 سال فکر کنم یه خاطره خوب واسم مونده که دارم بازم باهاش بزرگ میشم بزرگ و بزرگتر تا جایی که حس کنم می تونم باهات باشم سال خوبی بودی واسم چون اونو آوردی واسه من با سالهای دیگه خاطرتو زنده می کنم حالا که داری...
-
تو را می سپارم به دل های خسته
شنبه 22 اسفندماه سال 1388 09:39
یادته همیشه این شعرو با خودم زمزمه می کردم دوس داشتم همیشه اینو توی وبلاگم بذارم حالا فرصتش پیش اومده که اینو توی وبلاگم بذارم سلام ای غروب غریبانه ی دل سلام ای طلوع سحرگاه رفتن سلام ای غم لحظه های جدایی خدا حافظ ای شعر شبهای روشن خدا حافظ ای قصه ی عاشقانه خدا حافظ ای آبی روشن عشق خدا حافظ ای عطر شعر شبانه خدا حافظ ای...
-
لویال این لاو
پنجشنبه 20 اسفندماه سال 1388 07:59
چرا همش اذیتم چی شده که این حس داره اینقدر سعی می کنه منو خورد کنه من که خیلی روح بزرگی داشتم چرا هر روز کوچیکتر میشه ؟ دیروز سعی کردم بهش حقیقت رو گم اما بازم نشد شاید باید موقعش برسه که گفته بشه امروز صبح اما واقعا شارژم صبح که بلند شدم با خودم گفتم "عاشقی حس قشنگی است به انکار مکوش" و من عاشقم...