پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

من که اینقد راحت داشتم با رفتنش کنار میومدم

دیگه این خوابایی که هر شب میاد سراغم چیه ؟

فکر کنم ضمیر ناخوداگاهم هنوز خیلی باهاشدرگیره


شایدم داره می گه که نباید هدفامو فراموش کنم



این ترانه رو هر شب گوش می دم

------------------------------


شبی که آواز نی تو شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمی گشایی
من همه جا پی تو گشته ام
از مه و مهر نشان گرفته ام
بوی تو را زگل شنیده ام
دامن گل از آن گرفته ام
تو ای پریکجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان در نمیگشایی

دل من سرگشته تو  نفسم آغشته تو
به باغ رویاها چو گلت بویم
در آب و آیینه چو مهت جویم
تو ای پری کجایی
در این شب یلدا ز پیت پویم
به خواب و بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجایی
مه و ستاره درد من میداند
که همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو غوغا شو
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمی گشایی

گفتی بمان! می خواستم ، اما نمی شد!

شرایط زیر رو تصور کن


یکی که خیلی تو رو می خواسته و همیشه بهش بی محلی میکردی

زنگ می زنه کلی بد و بیراه که فلان فلان شده

تو من و نخواستی و منم الان رفتم با فلانی دیگه هم اسمتو نمیارم


یک ساعت بعد

کسی که خیلی دوسش داری و واسش تا حالا همه کار کردی (دیبا رو میگم)

بیاد و بهت گه که من نمی خوام باهات حتی یک کلمه دیگه حرف بزنم

(دلیلشو نمی دونم اما مهم اینه که دیگه نیستش)

و حتی اگه منو دیدی باید و باید روتو اون طرف کنی


یک ساعت بعد

توی کارت به بزرگترین مشکلی که توی این سه سال داشتی بر بخوری و یک اولتیماتوم بزرگ از طرف بالا داشته باشی (تا اینجاشو من کاملا بی تقصیرم)


یک ساعت بعد

حالا با این روحیه بالا و تمرکز عالی !!!!!! میری مسابقات شطرنج دانشگاه و مسابقه میدی

و اتفاقا اول هم میشی اینجا چه خبره ؟؟؟؟


نتیجه اخلاقی : شکست سرآغاز پیروزی هستش (اما نه اینقد زود)


پ. ن.: به دلیل همزمانی تمرینات با کلاس هایی که تدریس می کنم از ماهدیگه

تمرینات شرکت نمی کنم

تازه مسابقاتش هم توی تبریزه که با هم نمی تونم برم

درضمن هر ۶ تا مسابقمو بردم (این خبر خوشی بود که گفتم می خوام بدم)


----------

گفتی بمان! می خواستم ، اما نمی شد!
گفتی بخوان! بغض گلویم وا نمی شد!


گفتم که می ترسم من از ، سِحر نگاهت

گفتی نترس ای خوب من ، اما نمی شد!


می خواستم ناگفته هایم را بگویم

یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد!


گفتی که تا فردا خداحافظ ، ولی آه

آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد ...


اگه کریستوف کلمب ازدواج کرده بود



اگه کریستوف کلمب ازدواج کرده بود اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود٬ ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬ - کجا داری میری؟ - با کی داری می ری؟ - واسه چی می ری؟ - چطوری می ری؟ - کشف؟ -برای کشف چی می ری؟ - چرا فقط تو می ری؟ . . - تا تو برگردی من چیکار کنم؟! - می تونم منم باهات بیام؟! -راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟ - بده لیستو ببینم! - حالا کِی برمی گردی؟ - واسم چی میاری؟ . . - تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟! - جواب منو بده؟ - منظورت از این نقشه چیه؟ - نکنه می خوای با کسی در بری؟ - چطور ازت خبر داشته باشم؟ - چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟ - راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟! . . - من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟ - مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟ - تو همیشه اینجوری رفتار می کنی! - خودتو واسه خود شیرینی می ندازی جلو؟! - من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده! -چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟ . . - اصلا من می خوام باهات بیام! - فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان! - واسه چی؟؟ خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان! - آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن! - خفه خون بگیر!!!! تو به عنوان داماد وظیفته! . . - راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟!!!


نگین من آنتی فمنیست شدم

نه هنوزم دوسش دارم


اما جالب بود


----------------------

ترانه این پست رو توی پست بعدی می ذارم




کی اشکاتو پاک میکنه

این یکی ام الان خیلی حسش اومده

دارم گوش می دم بهش



---------------

کی اشکاتو پاک میکنه
شبها که غصه داری
دست رو موهات کی میکشه
وقتی منو نداری؟
شونه کی مرهم هق هقت میشه دوباره
از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره
برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته؟
از جلو پات جمع میکنه برگهای زرد و خسته؟
کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا
تا خنده رو لبات بیاد
شب برسه به فردا
کی از سرود بارون
قصه برات میسازه
از عاشقی میخونه
وقتی که راه درازه
کی از ستاره بارون
چشماشو هم میذاره
نکنه ستاره یی بیاد
یاد تو رو نیاره


رفتی و بی تو دلم پر درده

رفت

همین الان رفت


یه چیزی میگه که بر می گرده

تازه می خواستم یه خبر خوش بهش دم

که رفت


-------------------------


رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده

دل که می گفتم محرمه با من
کاشکی می دیدی بی تو چه کرده

ای که به شبهام صبح سپیدی
بی تو کویری بی شامم من

ای که به رنجام رنگ امیدی
بی تو اسیری در دامم من

با تو به هر غم سنگ صبورم
بی تو شکسته تاج غرورم

با تو یه چشمه چشمهء روشن
بی تو یه جادم که سوت و کورم

ای که به شبهام صبح سپیدی
بی تو کویری بی شامم من

ای که به رنجام رنگ امیدی
بی تو اسیری در دامم من

چشمهء اشکم بی تو سرابه
خونهء عشقم بی تو خراب

شادیا بی تو مثل حبابه
سایه ی آهه نقش بر آب

رفتی و بی تو دلم پر درده
پاییز قلبم ساکت و سرده