پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

برخی تو


برات می نویسم

چون نوشتن رو با برای تو نوشتن شروع کردم

چون اینجا رو برای تو راه انداختم

و چون حس نوشتن هام رو به تو دادم


برات می نویسم

چون هنوزم تنها تو که توی زندگی هست تو هستی

چون زندگی رو میشه با امید تو نوشت

و چون اینجا هنوزم سرده


آره 

سرده که دامر می نویسم

تا با نوشتن گرم شم

تا با رویای تو گرم شم

و شاید یه روز هم به رویای تو بمیرم


اما هنوزم دلم تنگ میشه

واسه چشمات

واسه دستات

واسه بوسه هات

اما نه به تنگی آغوشت

و نه به تنگی چشمات وقتی سعی می کنی که دقیق نگام کنی


کاش از ذهنم دور می شدی

تا برای شنیدن صدام

داد می زدم

من برخی تو هستم


برخی تو

اومدن زمستون مبارک

بیا دستات چه ارومه

اگه حتی نمی مونه

بیا دستامو گرمش کن

اگه سرده زمستونه

 

خزونم رنگ پاییزم

ولی چشمام پر از حرفه

شدم نقاشی یک شب

که تا سینه پر از برفه

 

 

دارم گم میشم از جونم

بیا آغوشتو وا کن

درسته آخرش میگی

برو با عشق من تا کن

 

و من تنها شدم یک شب

غروب سرد بارونی

شبیه مرد آواره

و با حس یه زندونی