من که اینقد راحت داشتم با رفتنش کنار میومدم
دیگه این خوابایی که هر شب میاد سراغم چیه ؟
فکر کنم ضمیر ناخوداگاهم هنوز خیلی باهاشدرگیره
شایدم داره می گه که نباید هدفامو فراموش کنم
این ترانه رو هر شب گوش می دم
------------------------------
شبی که آواز نی تو
شنیدم
چو آهوی تشنه پی تو دویدم
دوان دوان تا لب چشمه رسیدم
نشانه
ای از نی و نغمه ندیدم
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت
پنهان دری نمی گشایی
من همه جا پی تو گشته ام
از مه و مهر نشان گرفته
ام
بوی تو را زگل شنیده ام
دامن گل از آن گرفته ام
تو ای
پریکجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان در نمیگشایی
دل من
سرگشته تو نفسم آغشته تو
به باغ رویاها چو گلت بویم
در آب و آیینه
چو مهت جویم
تو ای پری کجایی
در این شب یلدا ز پیت پویم
به خواب و
بیداری سخنت گویم
تو ای پری کجایی
مه و ستاره درد من میداند
که
همچو من پی تو سرگردانند
شبی کنار چشمه پیدا شو
میان اشک من چو غوغا
شو
تو ای پری کجایی که رخ نمی نمایی
از آن بهشت پنهان دری نمی گشایی
گلم کاش این شخصیت مجهولی که دربارش میگی رو یکم برای ما معلومش کنی
این ترانه هم خوشگل بود عزیزم
چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم نفر اولی که نظر میده منم
ممنون
توی پستای بعدی کم کم راجع بهش میگم
به نظر می رسه اون شاید
درسته!
آره
منم دارم به حرفاش گوش میدم
اما یه تبریک بهم بدهکاره
سلام
ای بی معرفت
دیگه دوسم نداری؟
من آپم دوس داشتی یه سر بزن
بوووووووووووووس
باشه سر می زنم