پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

تو خلوت پیاده رو

بارونو دوس دارم هنوز

چون تو رو یادم میاره

حس مکنم پیش منی

وقتی که بارون می باره



دیشبم بارون اومد

همه سیگار کشیدن

باورشون نمی شد که من حتی وسوسه هم نمیشم که یه کام بگیرم

اما میدونستن پاستوریزه تر از این حرفام

یادته قول دادی که سیگاریم کنی ؟


به همین زودی دلم برای بارون تنگ شد

چه کلمات قشنگی هستن

شب... بارون... تو... انتظار


دعا کن بارون بیاد

باران

آسمان که می بارد
تو نیز زیباتر می شوی

من با باران متولد می شوم
و شعرهایم نیز
نمی دانم چرا تمام شعرهایم بیابان است

دیروز نگاهم را با باران شستم
تا تو را زیباتر ببینم
افسوس که نبودی
فرشته ها به من خندیدند

سال نو مبارک

خوش به حال روزگار...


همه چی نو شد

طبیعت عشق زندگی


و من هم می خوام تازه شم

پس این وبلاگ هم به زودی تازه میشه