پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

سالیتود

دو روز نبودم

دو روز بون اینکه سیر ببینمت

بدون اینکه باهات حرف بزنم و با یه شیطونیه کوچیک تو تا اوج برم


اونجا هر دختری که ازم سوال می کرد فکر می کردم تویی

اونجا خیلی سرم شلوغ بود

اما همش تو دلم با تو حرف می دم

گاهی باهات عشق بازی می کردم

گاهی غرغر می کردمو گاهی هم سر به سرت می ذاشتم

اما هر جوری که بود


نبودی

و من مس همیشه تنها



لویال .... همیشه لویال

فکرشو بکن

همه مقدمات رو چیده باشی

همه چی هم عالی ژیش رفته باشه


فقط منتظری که اون حرفی که می خوای بزنه

منتظر میمونی

صبر می کنی

وقتش که شد

بر می گرده فقط می گه که


نمی تونم برم تو وبلاگم...می خوام آپ کنم


آخه اون همه حرف من زدم جوابش این بود ؟؟؟؟؟

شب...صبح

شب

با تمام لبخند های مادرگونه اش

منو تو را در یکدیگر غرق می کند


و صبح

باز هم برای هم غریبه ایم



تنهایی ...چقدر با لویال هم خانواده است

از صبح دارم این شعرو با خودم تکرار می کنم


من اینجا بس دلم تنگ است

و هر سازی  که می بینم  بد آهنگ است

بیا ره  توشه  برداریم

قدم  در راه  بی برگشت  بگذاریم

ببینیم آسمان  هر کجا آیا همین  رنگ است ؟


بازم میگی که دیوونه ام

می دونم


اما واقعا همه چی اینجا اهنگش بده

یه صدا می خوام که با گفتن اسمم آرومم کنه


ددپ (با حالت الان بخون)