پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

لویال همیشگی

با هم باشیم یا نه

این وبلاگ هست تا وقتی که من هستم و تو هستی



لبخند تو

همان عیدی است که

همیشه منتظر گرفتنش بودم


لبخند تو

کامل کننده رویای خوشبختی است


و لب های تو

همان شاهراه صورتی رنگی است

که ا خندیدنت

هر روز در آن غرق می شوم


کاش هیچ کسی برای نجات من اینجا نیاید.


پ. ن : دلم برای دست پختت لک زده



پایان یک وفاداری غریبانه

دیشب...


رفت


اونم درست وقتی که همه چی داشت درست میشد


نمی دونم دیگه این وبلاگ رو ببندم یا ادامه بدم



امشب... لویال بودم

معمولا رپ و متال کمتر گوش میدم

دیشب تاصبح همینجور که مقاله می نوشتم

همه آهنگای شهیار قنبری و دور کردم

اما این آهنگ حس قشنگی بهم داد

تا اخرش فقط گوش دادم و چیزی ننوشتم

اون شب تاصبح واسه من بودی

امیدوارم خوشت بیاد ازاین...


امشب چشمان دخترک جوانی که لبخند شهو الود مردی را پذیرفت تا صبح بیدار است

امشب مردی که بر دستان رءیس بوسه زد تا صبح بیدار است
امشب جوانی که عشق اول را تجربه نمود تا صبح بیدار است
امشب کودکی که طعم تلخ شلنگ معلم را چشید تا صبح بیدار است
امشب جوانکی که از فقر لبخند تلخی به دوستش تحویل داد تا صبح بیدار است
امشب مادر کودکی که تازه به دنیا امده تا صبح بیدار است
امشب پدری که به فرزندش گفت: ندارم. تا صبح بیدار است
امشب مادر زحمت کشی که به او گفته شد کلفت تا صبح بیدار است
امشب چشمان کودکی که طعم دعوای طلاق را چشید تا صبح بیدار است
امشب مردی که به او گفته شد بی سواد تا صبح بیدار است
امشب جوانی که اولین حقوقش را گرفت تا صبح بیدار است
امشب کودک با اولین اسباب بازیش تا صبح بیدار است
امشب دل خون جوانی که شکست خورده تا صبح میبارد...
امشب چشمان گریان نویسنده تا صبح نمیخوابد...
امشب فیلتر نویسنده خاموش نمیشود...
امشب هرگز نمی خوابد.................

لویال به معنای تمام

عاشق شدن...
گاهی به خود عشق شک می کنم


احساس می کنم قدرت تصادف از عشق بیشتر


عشق شاید یکی از نوه ها و یا نبیره های تقدیر باشه

به هر حال این تصادف شد و من دیدمش و حالا ...


واسش مبارزه می کنم

تا انتها

اصلا هم کم نمیارم

کمکم کن...


من همیشه یه تکیه گاه محکم برات می مونم

حالا بیشتر


چون که

من لویال هستم

پاسخ لویال به یه دوست جدید اما بزرگ

نه
من مشکل انتظار ندارم

کسی که من می خوام
گاهی بی تابیمو می کنه
گاهی بی حوصلم میشه
و گاهی هم واسش در اولویت هایی قرار می گیرم که نمی دونم کجا هستم

اما دوسم داره

من رابطم روی دوشم نیست که سنگین باشه
من دارم روی دوش این رابطه بزرگ میشم و پیشرفت می کنم

و انتظار ...
خوب واژه قشنگی نیست
اما باهاش انس گرفتم

دلم یه دشتی رو می خواد
که روش بخوابم و باهاش غلط بزنم
یه اسمون که همش دل بزنه اما اصلا نباره

و یه پرنده
که همش مزاحمم بشه

 داره سردم میشه
کسی منو گرم نمی کنه ؟