پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

فاصله ها

زندگی انگار سر صلح دارد

من خوبم

تو خوبی

روزگار خوب است

کاش فاصله ها هم خوب بودند با ما.....

من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی

همیشه یه رویای داشتم

توی یه جای دنج


یه تخت دو نفره توی اتاق خواب

هر چند ساده

هر چند کوچیک


و توی حال هم یه تخت یه نفره که ازش به عنوان مبل. میز ناهارخوری. کاناپه . دراور و ... استفاده کنیم


یه آشپزخونه که دوتایی با هم توش جا نمیشیم

و دسشویی و حموم که همش با هم میشه 2.5 متر


جالبیش اینجاس که کولر رو که روشن می کنی بعد از پنج مین اونقدر سرد میشه که نمی تونی تحمل کنی دیگه


اما همه اینا وقتی توی رویای منه که توام اونجا باشی

اونجا بدون تو اونقدر دلگیره که اصلا نمی تونم پامو بذارم اونجا


و رویام با تو کامل میشه


این رویا واسه تو اشنا نیست ؟


----------------------------------------------------

من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی
که من و تو رو بشونن واسه گفتن خوبی


من از این دنیا چی میخوام یه وجب زمین خالی

همونقدر که یک اطاقک بشه خونه خیالی


من از این دنیا چی میخوام یه جعبه مداد رنگی

بکشم رو تنه دنیا رنگه خوبی و قشنگی


آدمهای دستو دلباز از توی قلک طاقچه
بردارن بذر محبت واسه بارداری باغچه


من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی

که من و تو رو بشونن واسه گفتن خوبی


من از این دنیا چی میخوام دو تا بال برای پرواز

برم تا روز تولد برسم به فصل آغاز


برم پیش بچه هایی که یه لقمه نون ندارن

که یک شب با یک دل سیر چشاشونو هم بذارن


بگم غصه ها سر اومد گریه بس که بهتر اومد


من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی

که منو تو رو بشونن واسه گفتن خوبی

ای ازخدارسیده، ای که تمام عشقی

الان فقط این حسو دارم

که

لحظه دیدار نزدیک است

باز من دیوانه ام مستم

باز می لرزد دلم دستم


کاش میشد ببینمت زودتر

زودتر

و زودتر از همیشه

می دونم توام به این دیدن نیاز داری

پس بیا


--------------------------------------------


زخمی تراز همیشه، از درد دل سپردن

سر خورده بودم ازعشقِ،در انتظار مردن

با قامتی شکسته، از کوله بارغربت
درجستجوی مرهم، راهی شدم زیارت

رفتم برای گریه، رفتم برای فریاد
مرهم مراد من بود،کعبه تو رو به من داد

ای ازخدارسیده، ای که تمام عشقی
درجسم خالی من، روح کلام عشقی

ای که همه شفائی،درعین بی ریایی
پیش تو مثل کاهم ، تو مثل کهربایی

هرذره از دلم را،با حوصله زدی بند
این چینی شکسته، از تو گرفته پیوند

ای تکیه گاه گریه، ای هم صدای فریاد
ای اسم تازه من،کعبه تو را به من داد

من زورقی شکسته ام ،اما هنوز طلائی
طوفان حریف من نیست،وقتی تو ناخدایی

بالاتر از شفائی،از هر چه بد رهایی
ای شکل تازه عشق،تو هدیه خدایی

با تو نفس کشیدن ،یعنی غزل شنیدن
رفتن به اوج قصه،بی بال و پر پریدن

ای تکیه گاه گریه،ای هم صدای فریاد
ای اسم تازه من ،کعبه تو را به من داد

بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی

گویا پست قبلیم خیلی سوال ها رو ایجاد کرده

خیلی سخت نگیرین

یاد جیمز جویس می افتم که با کتابش که کسی نمی فهمید

گفت اینو نوشتم که منتقدا واسه صد سال آینده سرشون گرم باشه


هنوز هم چند صفحه ای به اون کتابه بدهکارم...

و دیروز رو هم رفتیم بیرون شهر

با اینکه همه لباسامو عوض کرد و دیشب هم خودمو ۱۰ بار شستم

بازم صبح که پا شدم دیدم هنوز تنم بوی دود میده


امروز دانشجوهام چه فکرایی که نخواهند کرد


نوشتن واسه تو دیگه سخت نیست

وقتی که نبودنت هم مس بودنت انگیزه نوشتنه


و گفتن از همه چیت الان دیگه راحته

چون همش جلوی چشامی

چه اتفاقایی میخواد توی این هفت روز بیافته

چه شود...


دوس دارم تا شب همینجور بنویسم واست

اما چشای نازتو نمی خوام خسته کنم


--------------------------------------------------------------

بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می شنوی


بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم

اگه تموم قصه مون هنوز ترانه سازتم


بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی

روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی


بذار خیال کنم تو دلتنگیات

غروب که میشه یاد من میفتی


تویی که قصه طلوع عشقو

گفتی و دوست دارمو نگفتی


بذار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش

اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش


اونکه هنوز دوستش داری اونکه هنوز هم نفسه

بذار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه


دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی

بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی

تو ترانه من باش

یک هفته

یک هفته دلتنگی

با اینکه نیستی تا بگی

و من بگم


اما همه این دلتنگیا رو حس کردیم


می خوام اصلا ذائقم رو عوش کنم از الان

من از الان فقط دختر سبزه و برنزه دوس دارم

کسی مشکلی داره ؟


دیگه هم نمی خوام که دلتنگ بمونم

وای

امشب شب اخره و من باید ??? صفحه بخونم

فکر کنم قهوه هم دیگه جواب نده

لطف کن و یکی از اس ام اس های نیمه شبت که بعدش گوشیتو رو سایلنت می ذاری و می خواب رو بده

که تا صبح اعصابم خورد باشه که نمی تونم جواب بدم

تا بتونم بخونم



پ.ن.


چند وقته چشمم دنبال اون سوغاتی هست که سفارششو دادم

ددپ

یه شعر بدجوری تو دهنم افتاده ..... میگم بوس بکن ازم... میگه اسمم سوسن نه اعظم

بازم ددپ

دیشب ساعت دو و نیم هوس رانندگی زد به سرم