و اما امروز
از اینکه این قدر من عاشق توام
و تو عاشق دیگری
و دیگری نیز ...
خسته که نه (چون مرد خسته نمیشه)
اما آرامشی و می خوام که من دارم به دنبالش می دوم و اون از من فرار می کنه
فقط وقتایی که باهام حرف می زنی
این آرامش تو چنگمه
پ. ن.
نمی دونم بالاخره بهش بگم که دوسش دارم یا نه
اگه منو پس زد چی ؟
حالا مثلا ما زنها که خسته می شیم
چه کاری می کنیم ؟؟؟
اتفاقا زنا از مردا محکم ترن
نه همشون
فقط اونایی که به دوست جون من شبیه ترن
جواب سوال دوم منو ندادی ؟؟؟؟
من هیچ وقت به نفرین اعتقاد نداشتم
و مطمئنم
دستانی که تو را از من دریغ می کنند
خوشبخت اند
خیلی به متنم میومد
خوشحالم که یکی این مطلب منو درک کرد
دیگری هم عاشق دیگری...
عشق یک طرفه ست به باور من. همیشه یک طرفه ست.
همیشه یک طرفه نیست
اما همیشه یک طرفه شروع میشه
من که امیدوارم
می خوام بگم ارزش عشق به رسیدن نیست. به ابرازه. به رفتار کردنه. به اهدا کردنه.
موافقم
اما اگه بهم گه که این محبت تو منو مدیون می کنه
و من نمی خوام چی ؟
بازم باید ابراز کرد ؟
گاهی با خودم فکر میکنم کاش عشق وجود نداشت
میگم کاش آدما عاشق نمی شدن
اصلا انگار همیشه وقتی عشق میاد دنبالش زجر سختی گریه دلتنگی.... باید بیاد
اصلا انگار به آدم عاشق خوشی نیومده
ولی با همه اینا نمیدونم چرا بازم عشق رو دوست دارم
با همه سختیاش برام شیرینه
...
دیگه حرفی برای گفتن نمونده ... چی بنویسم ؟از کی بگم ؟ آپم رو با اسم کی شروع کنم ؟
دلم برای یه عشق قدیمی خیلی تنگه ... اما اون دیگه فراموشم کرده . ۱۰ سال پیش فراموشم کرد و رفت ...
بعد ۱۰ سال هنوز خوابش رو می بینم .
چه دلتنگم ...
شاید براش بنویسم...
شاید 10 ساله دیگه هم من همینا روتوی وبلاگ تو بنویسم
همینطور که چهار سال پیش اینارو می گفتم
اما همیشه دلم براش تنگه