گویا پست قبلیم خیلی سوال ها رو ایجاد کرده
خیلی سخت نگیرین
یاد جیمز جویس می افتم که با کتابش که کسی نمی فهمید
گفت اینو نوشتم که منتقدا واسه صد سال آینده سرشون گرم باشه
هنوز هم چند صفحه ای به اون کتابه بدهکارم...
و دیروز رو هم رفتیم بیرون شهر
با اینکه همه لباسامو عوض کرد و دیشب هم خودمو ۱۰ بار شستم
بازم صبح که پا شدم دیدم هنوز تنم بوی دود میده
امروز دانشجوهام چه فکرایی که نخواهند کرد
نوشتن واسه تو دیگه سخت نیست
وقتی که نبودنت هم مس بودنت انگیزه نوشتنه
و گفتن از همه چیت الان دیگه راحته
چون همش جلوی چشامی
چه اتفاقایی میخواد توی این هفت روز بیافته
چه شود...
دوس دارم تا شب همینجور بنویسم واست
اما چشای نازتو نمی خوام خسته کنم
--------------------------------------------------------------
بذار خیال کنم هنوز ترانه هامو می شنوی
هنوز هوامو داری و هنوز صدامو می
شنوی
بذار خیال کنم هنوز یه لحظه از نیازتم
اگه تموم قصه مون هنوز ترانه سازتم
بذار خیال کنم هنوز پر از تب و تاب منی
روزا به فکر دیدنم شبا پر از خواب منی
بذار خیال کنم تو دلتنگیات
غروب که میشه یاد من میفتی
تویی که قصه طلوع عشقو
گفتی و دوست دارمو نگفتی
بذار خیال کنم منم اونکه دلت تنگه براش
اونی که وقتی تنهایی پر می شی از خاطره هاش
اونکه هنوز دوستش داری اونکه هنوز هم نفسه
بذار خیال کنم منم اونی که بودنش بسه
دوباره فال حافظ و دوباره توی فالمی
بذار خیال کنم بذار اگر چه بی خیالمی
چقدر این ترانه رو دوسش دارم
احسان خواجه امیری...
خیلی گوشش میدم مخصوصا تو ماشین
حس خیلی خوبی بهم میده
بازم ابهام...
هفت روز...!!
ابهام
نه
این بار نه
اون دفعه ذهن خودمم مبهم بود
اما الان دیگه همه چی جلو چشممه
غم دل با که بگویم ؟ یار همرزام نیست. . .
دانی از زندگی چه می خواهم؟
من تو باشم ،پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو،بار دیگر تو
(فروغ)