اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
شاید این روزا تنها چیزی که تونست آرومم کنه همین بیت حافظ بوده
دوست دارم حافظ
چون گاهی شرمندم می کنی
هر چند می دونم که همه این چیزایی که دارم میکشم و تو کشیدی
شایدم بیشتر
-----------------------------------------
من..
خالی از عاطفه و خشم
خالی از خویشی و غربت
گیج و مبهوت بین موندن و نبودن...
عشق..
اخرین همسفر من
مثل تو منو رها کرد حالا دستام مونده و تنهایی من...
ای دریغ از من
که بیخود مثل تو گم شدم/ گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو
که مثل عکس عشق / هنوزم داد میزنی تو اینه ی من...
آه...
گریمون هیچ خندمون هیچ.. باخته و برنده مون هیچ.. تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ...
ای...
ای مثل من تک و تنها...
دستامو بگیر که عمر رفت..
دستامو بگیر.. زمین و اسمون هیچ...
ای دریغ از من که بیخود مثل تو گم شدم گم شدم تو ظلمت تن
ای دریغ از تو که مثل عکس عشق هنوزم داد میزنی تو اینه ی من..
آه....
گریمون هیچ خندمون هیچ.. باخته و برندمون هی..
تنها آغوش تو مونده غیر از اون هیچ...
بی تو میمیرم همه ی بود و نبود
بیا پر کن منو ای خورشید دلسرد
بی تو میمیرم
مثل قلب چراغ نور تو بودی.. کی منو از تو جدا کرد...
پست ایندفت خیلی خوشگل بود اما
مثل عاشقای دلشکسته نوشتی مخصوصا اون شعر حافظ....
نکنه شکست عشقی خوردی؟؟؟؟؟؟؟
ممنون
نه شکست عشقی نخوردم
هنوز باهامه عشقم
مثل قلب چراغ نور تو بودی.. کی منو از تو جدا کرد...
ممنون
همیشه شعرای حافظ که می خونم بهم آرامش میده
چقدر قشنگ بود این شعرش
فال خودت بود؟
اگر بر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست
حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم
فال نبود
یه مدت خیلی افتاده بود توی دهنم
و البته آرومم می کرد
چه شعر قشنگی ار حافظ گذاشتی.
مرسی
ممنون
تو هم سلیقه شعریت زیباست