به یاد حرفهایی که هیچ وقت نزدیم
به یاد نوشته هایی که هرگز نخواندی
و به یاد کودکی هایی که با هم نداشتیم
دوستت دارم
پ . ن.
اوین باری که منو خواست به دوستش معرفی کرد
مونده بود چی گه. گفت دوست دوران بچگیمه
اونقدر با این جملش حال کردم که اگه حتی میگفت این عشقمه اون همه حال نمی کردم
سلام و درود
به من هم سری بزنید و نظرتون رو بگید .
این دوست دوران بچگی یه کلمه معادل انگلیسی داره که الان نمیشه انگلیسی تایپ کرد و فینگلیشش میشه : کلاسمیت سوییت هارت . خیلی هم بهش اعتقاد دارند...
خوب من عاشق همون کلاسمیت سوییت هارت هستم
اسم این روش فینگیلیش نیست
اینگفار بذاریم بهتر نیست ؟
ممنون که سر می زنی
سلام
مرسی که اومدی !
نه اینکه تا عید نیام . اما خیلی گرفتارم این روزها . با خودم گفتم حالا اشکالی که نداره . من عید رو تبریک می گم . بعدش اگه اومدم که فبها اگه نه شرمنده ی محبت دوستان نمی شم .
وبلاگت محشره !
تو چند تا از پست هات که خوندم حس گرم و عاشقانه ای رو لمس کردم که کمتر می شه این روزها دید . قدرش رو بدون قبل اینکه توی این دنیای سنگی گم بشی!
سلام.
اصلا قابل حدس نبود که آخرش اینجوری بشه.
مرسی از نوشته زیبات
خودمم اگه می دونستم
اونجور سکته نمی زدم
ممنون
خیلی جالب بود.
من هم این اتفاق واسم افتاد، که خواستم یکی رو معرفی کنم، نمیدونستم چی بگم! ولی من گفتم همکلاسیمه؛)