آن شب دلم گرفت , از پوچی خیال
آن شب یکی شدم , با لحظه محال
دردی به نام تو , من را فرا گرفت
دردی به رنگ یاد , در لحظه ملال
در من ترانه ای بی انتها شدی
در من رمیده ای , مانند یک غزال
تنها زبان من , در
پیش چشم تو
اشکی است بی صدا , از چشمه ای زلال
امید ماندنت , هر روز می رود
یک عمر گم
شدم , در لحظه های حال
از شوق بی کسی , نالیده غصه ام
بر درد قصه ام , ای آشنا بنال
عاشق شدم ولی , تنهاتر از زمان
واین جرم بی کسی , در عشق من حلال
من در فراق تو , در سوی عشقمم
بی یاد از جنوب , شرمنده از شمال
اکنون که میروی , یک لحظه صبر کن
بگذار مهربان , من باشم و خیال
منو میگه ها
شما !!!؟؟؟
عاشق شدم ولی تنها تر از زمان
متن قشنگیه
مرسی بهم سر زدی
آپ کردم تا والنتاین از دور خارج بشه که فکر نکنی منتظر کادو هستم
یه سر بزن
یا علی
متن نیست
شعره
خودمم گفتمش
ممنون که سر زدی
امیدوارم که یه کادوی خوب بگیری (واسه مراسم بعدی)
اکنون که میروی , یک لحظه صبر کن
بگذار مهربان , من باشم و خیال
این قسمتش رادوست دارم و
آن شب دلم گرفت , از پوچی خیال
آن شب یکی شدم , با لحظه محال
ممنون
خوشحالم که خوشت اومده