چیزی به نام غم دیگه توی من وجود نداره
اما تردید چرا
ازعشقم مطئنم
هیچ وقت این همه مطمئن نبودم
بهش ایمان دارم و می دونم که عین خوشبختیه
هیچ کس مس اون شبیه من نیست
علاقه هامون. اخلاقامون . سلیقه هامون
حتی رویاهامون عین همه
جوری که هنوز نشده که بعد از این همه سال و این همه اتفاق مختلف
که هر کدومش می تونست یه زندگی رو خراب کنه
بتونیم دل بکنیم
حالا از همیشه بهم نزدیکتره
جوری که فقط کافیه دستمو دراز کنم
حالا دستمو دراز کردم
بعدش چی؟ بازم همون یه بار بودن ؟ یه خاطره که تا آخر عمر فقط بهم نشون بده که کی ام ؟
نه این دفعه اگه اون اتفاق بیفته واقعا تا اخر عمرم داغون میشم
مگه اون دفعه چی شد که این چند سال اینجوری کرد منو ؟
می خوای بدونی چه جوری ؟
همه این چند سال روبا خاطره زندگی کردم. با یه رویا که آخرش به همونجا می رسید
باعث می شد تلاش کنم اما همیشه یه خاطره بود
شاید برای فرار از همون خاطره بود که اون اشتباه بچگانه رو کردم
دیگه نمی خوام این واسم یه خاطره باشه
نه
من تصمیم گرفتم و دستمو زدم به زانوهام
می دونی که وقتی تصمیم بگیرم یعنی چی
پس من دست یا علی دادم
دیشب با یه نفر دعوای بدی کردم
اینکه همش می گفت چرا تهران رو کنسل کردی
منم به اون نتونستم بگم
اما به تو میگم
به خاطر تو بود
می خوام اگه میام واقعا بیام
اما زودی میام
زودتر از اونی فکرشو بکنی
وبلاگ جالبی داری...امیدوارم موفق باشی....
راستی نظر شما در مورد همجنسگرایی چیه؟؟
خوشحالم میکنید بهم سر بزنید
نظرمو نوشتم
خوشحال شدم از اومدن به وبلاگت ثمین جان
برم منم نظرم رو در مورد هم جنس گرایی بگم
درست است از من نپرسیدن
اما من که وظیفه ام رو میدونم
راستی با اجازه لینکتون کردم
ممنون
منم شما رو لینک کردم با اجازتون