از بچگی تا حالا عاشق خواب سر صبح بودم
سحرخیز هستم اما همیشه از خدا می پرسم چرا منو ساعت ۷ صبح به دنیا اوردی ؟
صبح که چشامو باز کردم ۲۶ سال از جلوی چشام رد شد.
دقیقا همون موقع بود که به دنیا اومدم
توی این ۲۶ سال چه کردم
به کجا رسیدم
همه خاطره های خوب و بد اومد تو ذهنم
تا اینجای زندگی رو خوب اومدم
به اون چیزایی که می خواستم نه کاملا
اما رسیدم
و جدی میگم برداشتم از خودم اینه :
به هر چی که توی زندگی بخوام قدرت اینو دارم که برسم
و تو
چون این وبلاگ رو واسه تو درست کردم
امسال تولدمو باهام نیستی
اما بزرگترین آرزومو امروز برای تو و موفقیت تو می کنم
خوشحالم که تو خوبی
خوشحالم که دوستای خوبی دارم
و خوسحالم که اومدم توی این دنیا
امروز واقعا ددپ
--------------------------------------------
برای روز میلاد تن خود
من آشفته رو تنها نذاری
برای دیدن باغ نگاهت
میون پیکر شب ها نذاری
همه تنهاییا با من رفیقن
منو در حسرت عشقت نذاری
برای روز میلاد تن خود
منو دور از دل و دیدت نذاری
دلم دلتنگه و مهرتو میخواد
دلم رو در پی غمها نذاری
میام تنها توی قلبت میشینم
من و قلبت رو جایی جانذاری
عزیزم جشن میلادت مبارک
منو اون سوی جشن دل نذاری
تولدت مبارک!
و نمی دانم نهایت آرزوی یک مرد چه می تواند باشد.
اما آن صبح که بر خیزی و همه چیز را از خود و خود را از همه دانی
روز خوبی است.
و دلتنگی و چشم انتظاری این روز را نیز خوب می دانم.
امیدوارم که همیشه آرام و شاد باشی.
نمی دانم این چندمین تبریک من به تو است اما
نسیمی از روزهای دور
تولدت مبارک!
سلام
بازم تولدت مبارک
به نظر من تولد آدم بهترین روز واسه نو شدن و تازه شدنه
فعلا...