پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

بی سر و صدا

قسم به چشمانی که

هنوز به غمزشان خمار می شوم

قسم به چشمانی که

مستی هرگز نچشیده را به من آموختند

و قسم به چشمانی که

درس عاشقی را به خاطرشان از بر شدم

 

تو را هر روز و شب زندگی می کنم

مژگانت را غرق در بوسه می کنم

و

به روزی حسرت می خورم

که چشمانت را برای من باز کنی

 

پروانه من

دیگر به دور شمع اب شده ات نگرد

انقدر ذوب چشمانت شده

که توان بوسه زدن بر لبات را ندارد