این سالها چشممان به لای درِ خانه بود، گوشمان به نالهی لولا، بلکه فتحِ بابی شود، سیاهیِ دل پَر بکشد از زیارتِ پَرِ چادرِ سفیدِ شما.
شهره شدیم به دریوزگی و عاشقی، خسته شدیم از اینهمه فراق. کابوسمان شده یادِ شبِ رفتنتان، خوابمان شده رویای روزِ آمدنت.
بیچاره دل چه میفهمد «نهمن، نهشما» یعنی چه؟
- لانگ شات
وبلاگت قشنگه. حس های تو منو یاد حسهای یک نفر انداخت که مثل تو برای من یه وبلاگ درست کرده و توش مینویسه از من. یادت باشه مرده و قولش.
سلام.............آره درد.هممون یه دردی تو زندگی داریم.که خدا رو به همین روزای عزیزش قسم میدم الهی که اون درد عشق نباشه...........................برات دعا میکنم.............شاید خدا به منم نظری کرد..........
امان از این ۳ حرف که وقتی حرفشم میزنی همه چیز یادت میره.............................