پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

شونه به شونه می رفتیم

به عنوان آدمی که دلش برای اذیت کردنت تنگ شده میگم که

من خسته نمیشم

و یادمم نمیاد تا حالا خسته شده باشم

متاسفانه اسم مرد رو روی من گذاشتن پس مرد هم که خسته نمیشه


راستی

اسم دخترمو انتخاب کردم

اسمشو میذارم شقایق

اسم پسرمم میذارم اسمال (آقا)


-------------------------------------------------

شونه به شونه می رفتیم

منو تو تو جشن بارون

حال تو نیستی و خیسه

چشمای منو خیابون



نظرات 4 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ب.ظ http://razemaryamm.blogfa.com

........درد کشیده میگن طبیبه...........اما منظورتو نفهمیدم....................چی چیزی میخواستی پیدا کنی؟
میشه بهتر توضیح بدی

مهکامه پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:23 ب.ظ http://www.mahkames.blogfa.com

ای بابا نه به روزی که خودشم به زور برام نظر می ده نه به الان که مهربون شده و دوستاشم می فرسته نظر بدن
ولی بازم قربون وفاش
دست شمام درد نکنه به حرفه صفورا گوش می دین
صفورا گفته بود دیگه ؟مگه نه؟

صفورا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نسیم جمعه 29 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ق.ظ

بهت حسودیم شد خوش به حالت کاش منم طاقت تو رو داشتم

شقایق شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:01 ب.ظ

بازم اسمایل.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد