برات می نویسم
چون نوشتن رو با برای تو نوشتن شروع کردم
چون اینجا رو برای تو راه انداختم
و چون حس نوشتن هام رو به تو دادم
برات می نویسم
چون هنوزم تنها تو که توی زندگی هست تو هستی
چون زندگی رو میشه با امید تو نوشت
و چون اینجا هنوزم سرده
آره
سرده که دامر می نویسم
تا با نوشتن گرم شم
تا با رویای تو گرم شم
و شاید یه روز هم به رویای تو بمیرم
اما هنوزم دلم تنگ میشه
واسه چشمات
واسه دستات
واسه بوسه هات
اما نه به تنگی آغوشت
و نه به تنگی چشمات وقتی سعی می کنی که دقیق نگام کنی
کاش از ذهنم دور می شدی
تا برای شنیدن صدام
داد می زدم
من برخی تو هستم
برخی تو
چه اندازه این نوشته را دوست داشتم
و اما برخی
این کلمه به سالهای دور می برتم
یعنی میشه یه مرد یه زن رو اینهمه دوست داشته باشه؟؟؟؟
من که ندیدم
تا وقتی همونی که اونا میخوان باشی دوستت دارن در غیر اینصورت خبری از دوست داشتن نیست
بدون قید و شرط بلد نیستن کسی رو دوست داشته باشن....
بعد از سه ماه آپم
لذت بردم
سلام سلام
مطلبی
شاید...نزدیک،مثل،مانند یا شبیه خداحافظی
اینبار هرچه دلتنگی داری بگو!!
پیروز باشی