خودمو خیلی با این پروژه ها درگیر کردم
شاید واسه اینه که کم می نویسم
شایدم....
-------------------------------------
تن تو ظهر تابستونو به یادم میاره
رنگ چشمای تو بارونو به یادم میاره
وقتی نیستی زندگیم فرقی با زندون نداره
قهر تو تلخی زندونو به یادم میاره
من نیازم تورو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه...
تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگ های منه
تو مث خواب گل سرخی لطیفی مث خواب
من همونم که اگه بی تو باشه جون میکنه
من نیازم تو رو هر روز دیدنه
از لبت دوست دارم شنیدنه...
تو مث وسوسه ی شکار یک شاپرکی
تو مث شوق رها کردن یک بادبادکی
تو همیشه مث یک قصه پر از حادثه ای
تو مث شادی خواب کردن یک عروسکی
من نیازم تو رو هر روز دیدن
از لبت دوست دارم شنیدنه...
سلام
خوبی عزیزم؟
من این ترانه رو خیلی دوست دارم
ممنون از مطلبای قشنگت
شرمنده که خیلی وقته نتونستم بیام نت و بهت سر بزنم
آخه خیلی کار داشتم اما بدون همیشه به یادت بودم
بهم سر بزن
مثل آینه رو به رومه
حس با تو بودنه من
دارم از دست تو میرم
عاشقی کن منو نشکن
فعلا
چه صدای زیبایی
ممنون
کاملا متوجه کنایت شدم
ممنون
کنایه ؟
به اون ؟
آخه اینجا تنها جایی هستش که همه چی رو رک می نویسم
سلام
ممنون از اینکه پیشم اومدی
اینجا داره بارون میاد و با ترانه ای که توی پستت گذاشتی خیلی تناسب داره
مرسی از مهربونیت
لیز خوردن توی زندگی بهانه ایست تا دست اونیکه دوستش داری رو محکمتر بگیری
فعلا...
شروع کردی به سانسور
درونت؟؟؟
وای که چقدر این آهنگو دوست دارم
عاشق این تکه اشم:
تو بزرگی مثل اون لحظه که بارون میزنه
تو همون خونی که هر لحظه تو رگ های منه
انتخابت حرف نداشت
فعلا...
چقر این آهنگ قشنگه!
راستی بعضی ها میگن تم ضد دینی داره!!! نمی دونم والله شاید داشته باشه :D