پرستیدنی

یادداشت های من

پرستیدنی

یادداشت های من

خیلی دور . خیلی نزدیک

همه چی تموم شده


یا شایدم همه چی شروع شده


اما هر چی که هست


تا شقایق هست

زندگی باید کرد

Saint Peter

Saint Peter's Gate

 

I was lost in the dark,

 در تاریکی گم شده بودم
And the fear was in my heart,

و ترس در قلبم نفوذ کرده بود
All around me the forest and the rain,

چیزی که دور و برم بود جنگل بود و باران
Then with the flash of a light, I saw it in the night,

و اون لحظه بود که در تاریکی شب تابش نوری رو دیدم
I must be getting near - Saint Peter's Gate!

باید به دروازه های سینت پیترز نزدیک شده باشم

When I went through the door, he was standing in the hall,

وقتی وارد دروازه شدم او، در وسط سرسرا ایستاده بود
An old man with a beard of shining white,

و پیر مردی با ریشهای سپید و براق
He said "I've been expecting you, let me show you to your room",

بهم گفت: منتظرت بودم، بذار اتاقت رو بهت نشون بدم
And he took me all the way by candlelight,

و من رو در طول راه با نور شمعی راهنمایی کرد
And lying there on the bed, a book, black & red,

و در حالی که اونجا روی تخت دراز کشیدم، کتابی بود با جلدی سیاه و قرمز
My name was written on the front in gold,

و اسم من با رنگ طلایی رو جلدش نوشته شده بود
And when I opened it up, there were pictures of my life,

و وقتی بازش کردم، عکسهایی از دوران زندگیم بود
And a voice began to call from down below;

و صدایی از درونش اومد که

Nobody will get through, nobody,

هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
Not even you, can escape the Judgement Day,

حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
Nobody will be spared, Heaven is only there,

هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.

و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه

"Come with me" said that old man, as he took me by the hand

و اون پیرمرد گفت: با من بیا، در حالی که دستمو گرفت
"There is someone here that you have seen before,

و گفت: اینجا چیزی هست که قبلا هم اونو دیدی
In this room on the left, a man who did his best,

در این اطاق سمت چپت، کسی هست که تمام سعیشو کرد
To bring joy and happiness to one and all;

تا خوشی و شادی رو برای مردم بیاره

But in that room on the right, a dictator in life,

ولی تو اون اطاق سمت راستت، کسی که یک فرد خودکامه بود
We've been waiting for him here,as you can tell,

خیلی وقته که منتظر اومدنش به اینجا بودیم
For all the blood he's spilled,

برای تمام خونهایی که به زمین ریخت
And for all the ones he's killed,

و تمام کسانی رو که به قتل رسوند
We condemn him to eternity in hell;

ما اون رو محکو به حبس عبد تو جهنم کردیم

Nobody will get through, nobody,

هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
Not even you, can escape the Judgement Day,

حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
Nobody will be spared, Heaven is only there,

هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.

و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه



I woke up with the dawn, there was someone in my room,

وقتی که افتاب داشت طلوع می کرد از خواب بلند شدم،

و اونجا کسی تو اطاق خوابم بود
A woman, like an angel all in white,

بانویی، چون فرشته ای سپید پوش
And then she told me "You must run, for your time has yet to come,

و به من گفت: باید عجله کنی،

چون زمان تو نیز فرا رسیده
Go now, before they change their minds",

حالا باید بری، قبل از اینکه تصمیمشون عوض بشه

And from the window I saw,

A thousand or more,

و از پنجره هزار نفر یا شاید هم پیشتر انسان رو دیدم

Bringing that dictator to his knees,

که دارن اون فرد خودکامه رو به زانو در میارن
And his cries broke the sound,

Of my footsteps on the ground,

و ناگهان صدای گریه و فریادش صدای قدمهای منو در خودش فرو برد
As I made it to the safety of the trees:

در حالی که داشتم جای امنی برای خودم در میان درختها پیدا می کردم

Nobody will get through, nobody,

هیچ کس حق عبور ندارهف هیچ کس
Not even you, can escape the Judgement Day,

حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
Nobody will be spared, Heaven is only there,

هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.

و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه



Nobody will get through, nobody,

هیچ کس حق عبور ندارد هیچ کس
Not even you, can escape the Judgement Day,

حتی تو، حتی تو هم نمیتونی از روز رستاخیز فرار کنی
Nobody will be spared, Heaven is only there,

هیچ کس نادیده گرفته نمیشه، تنها بهشت اونجاست
For the ones who satisfy them at - Saint Peter's Gate.

و اون بهشت مخصوص کسانی هست که بتونه در دروازه سینت پیتر اونارو راضی کنه

 

دوران عاشقی

تجربه


تجربه همون حس

همون صدا

و همون آرامش


شاید قسمت اینه که با دیدنت دلتنگ تر بشم

و با لمست مشتاق تر


شاید هم هنوز میخوای به من بگی باید بنویسم


آخرین باری که میخواستم بنویسم با این عنوان شروع شد


ساعت صفر

صدای ما را از آخر دنیا می شنوید


اما الان میگم


ساعت صفر

چون باز دیدمت و همه چیز از نو شروع شد


دوران عاشقی تمومی نداره

برخی تو


برات می نویسم

چون نوشتن رو با برای تو نوشتن شروع کردم

چون اینجا رو برای تو راه انداختم

و چون حس نوشتن هام رو به تو دادم


برات می نویسم

چون هنوزم تنها تو که توی زندگی هست تو هستی

چون زندگی رو میشه با امید تو نوشت

و چون اینجا هنوزم سرده


آره 

سرده که دامر می نویسم

تا با نوشتن گرم شم

تا با رویای تو گرم شم

و شاید یه روز هم به رویای تو بمیرم


اما هنوزم دلم تنگ میشه

واسه چشمات

واسه دستات

واسه بوسه هات

اما نه به تنگی آغوشت

و نه به تنگی چشمات وقتی سعی می کنی که دقیق نگام کنی


کاش از ذهنم دور می شدی

تا برای شنیدن صدام

داد می زدم

من برخی تو هستم


برخی تو

اومدن زمستون مبارک

بیا دستات چه ارومه

اگه حتی نمی مونه

بیا دستامو گرمش کن

اگه سرده زمستونه

 

خزونم رنگ پاییزم

ولی چشمام پر از حرفه

شدم نقاشی یک شب

که تا سینه پر از برفه

 

 

دارم گم میشم از جونم

بیا آغوشتو وا کن

درسته آخرش میگی

برو با عشق من تا کن

 

و من تنها شدم یک شب

غروب سرد بارونی

شبیه مرد آواره

و با حس یه زندونی